|شعله|پارت ۳
تصمیم گرفت بره و انتقامشو بگیره..
مخفیانه به تالار ولیعهد رفت ،
سکوت کل تالارو فرا گرفته بود..
یه چیزی غیر عادی بود..
رفت و توی یکی از اتاق های تالار مخفی شد..
وقتی یکی از خدمتکار ها داشت از جلوی در رد میشد..
کشیدش داخل اتاق و با شمشیرش گلو شو فشرد ..
با چیزی که از خدمتکار شنید دوباره خشم کل وجودشوو گرفت
الان دیگه میدونست ته اینجاست ..
و اون این بلا رو سر جیمی آورده..!
به سمت تالار اصلی حرکت کرد..
سکوتی همراه با رعب و وحشت فضا رو پر کرده بود..
به تالار اصلی رسید ،
لای در باز بود..
رفت ببینه ته اونجا هست یا نه..
با چیزی روبه رو شد که کل بدنش یخ کرد
دوستان میدونم میخاهید مرا بکشید...ولی قسمت بعدددد...خیلی جالبهه..رفته رفته باحال تر میشه...به نظرتون یونگی چی دیده بود؟
مخفیانه به تالار ولیعهد رفت ،
سکوت کل تالارو فرا گرفته بود..
یه چیزی غیر عادی بود..
رفت و توی یکی از اتاق های تالار مخفی شد..
وقتی یکی از خدمتکار ها داشت از جلوی در رد میشد..
کشیدش داخل اتاق و با شمشیرش گلو شو فشرد ..
با چیزی که از خدمتکار شنید دوباره خشم کل وجودشوو گرفت
الان دیگه میدونست ته اینجاست ..
و اون این بلا رو سر جیمی آورده..!
به سمت تالار اصلی حرکت کرد..
سکوتی همراه با رعب و وحشت فضا رو پر کرده بود..
به تالار اصلی رسید ،
لای در باز بود..
رفت ببینه ته اونجا هست یا نه..
با چیزی روبه رو شد که کل بدنش یخ کرد
دوستان میدونم میخاهید مرا بکشید...ولی قسمت بعدددد...خیلی جالبهه..رفته رفته باحال تر میشه...به نظرتون یونگی چی دیده بود؟
۳.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.